برخیز که شور محشر آمد

این قصه ز سوز جگر آمد

برخیز که با نوای نی ها

شمس و قمری نوحه گر آمد

حسین

وای

حسین

وای

لشکر همه خیره سوی میدان

لشکر همه خیره سوی میدان

نوبت به نبرد اکبر آمد

وقتی به سوی میدان قدم زد

وقتی به سوی میدان قدم زد

گفتند که همه پیغمبر آمد

حسین

وای

حسین

وای

بر دست گرفت او ذوالفقارش

بر دست گرفت او ذوالفقارش

گفتند دوباره حیدر آمد

او یکسره زد بر قلب دشمن

او یکسره زد بر قلب دشمن

اما به مقابل لشکر آمد

حسین

وای

حسین

وای

آمد صدای هوی علمدار

آمد صدای هوی علمدار

او از پس یک لشکر بر آمد

او از پس یک لشکر بر آمد

برخیز که شور محشر آمد

این قصه ز سوز جگر آمد

برخیز که با نوای نی ها

شمس و قمری نوحه گر آمد

حسین

وای

حسین

وای

لالای لای

علی اصغرم جونم جونم لالای لای

چرا مادر نمیخوابی علی اصغرم

آخ عزیزم تشنه ی آبی لالای لای لای لای