برو منو تنها بذار با خودم

من يه عمره كه تنها شدم

آهاى بى معرفت با توام

برو بى صدا بى هوا بى خبر

همه خاطره هامو ببر

الكى بگو ميرى سفر

حرفات منو تهش ديوونه كرد

اين بار برو و ديگه برنگرد

اى واى تو ميرى و قدم قدم

ببين چه حالى ميشه آدم

بى تو شايد نشه نفس كشيد

اما دل ديگه از تو دست كشيد

اينجا هركس كه دردامو شنيد

غمگين شد از دست تو رنجيد

چشات اين آخرا عجب حالى شدن

شبيه تجربه هاى هميشه تلخ من

نميگم كاش از اين رفتن پشيمون ميشدى

كنار من تو هم مى موندى داغون ميشدى

شدم ديوونه اى كه لبخندش گمه

كه تنهاييش سؤال بى جواب مردمه

ولى آخر به اين تنهايى عادت ميكنم

يه روزى به خود تنهام خيانت ميكنم

حرفات منو تهش ديوونه كرد

اين بار برو و ديگه برنگرد

اى واى تو ميرى و قدم قدم

ببين چه حالى ميشه آدم

بى تو شايد نشه نفس كشيد

اما دل ديگه از تو دست كشيد

اينجا هركس كه دردامو شنيد

غمگين شد از دست تو رنجيد