دست مرا بگير، كه آب از سرم گذشت
خون از رخم بشوی، كه تير از پرم گذشت
سر بركشيدم از دلِ اين دود، شعله‌‌وار
تا اين شب از برابر چشمِ ترم گذشت
شوق رهايی‌ام درِ‌ زندان غم شكست
بوي خوشِ سپيده‌دم از سنگرم گذشت
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
با همرهان بگوی سراغ وطن گرفت
هر جا كه ذره‌ذره‌‌ی خاكسترم گذشت
خورشيدها شكفت ز هر قطره خون من
هر جا كه پاره‌های دلِ پرپرم گذشت
در پرده‌های ديده‌ی من، باغ گل دميد
نام وطن چو بر ورق دفترم گذشت