بگو به لحظه های رفته

که بی هوا دلم گرفته

از این دقیقه های دق مرگ

از این هوای غم گرفته

به جان من که جان ندارم

بگو به خاطرات مرده

که خون من به پای عشق است

که قلب من گلوله خورده

ای قرار من

حال بد روزگار من

نبودی انتظار من

به خاطر تو بود

ای هوای من

بهانه ی گریه های من

فقط بدان

غصه های من

به خاطر تو بود

چگونه دست از عشق

بردارم

تو را به دیگری

بسپارم

که تا ابد به درد دوری ات دچارم

من ابر بی توام

می بارم

سری به شانه ی

دیوارم

تو می کشی مرا ولی ادامه دارم