دل دریا چرا شور میزنه

باز مگه آغوش ساحل رو نداره

مگه جایی از این امن ترم هست

که موج از تاب مژگونش بباره

مگه فانوس دریایی تو خوابه

که راه گم کرده قایق ران خسته

که اینجور تو هراس مرغ دریا

از آرامش طوفان شلخته

طلاتم نداری نداری تو تشویش

جلوت موج دریا نسوخته تو آتیش

دل دریا امشب شده تنگ مهتاب

دلت تنگ نبوده حروم شه بهت خواب

کنار همین اسکله وقت شام

من و تو از عشق حرف میزدیم

نه دریا دلش بیخودی شور میزد

نه تشویش بدرود به شب میزدیم

من و یاد تو آه سردیم

مدام نمک گیر شورآب دریا شدیم

با هر بوسه موج و ساحل به هم

تو بندر همه غرق رویا شدیم

طلاتم نداری نداری تو تشویش

جلوت موج دریا نسوخته تو آتیش

دل دریا امشب شده تنگ مهتاب

دلت تنگ نبوده حروم شه بهت خواب