تو رو آرزو نکردم ته تنهایی جاده

آخه حتی آرزوتم واسه من خیلی زیاده

تو رو آرزو نکردم این یعنی نهایت درد

خیلی چیزا هست تو دنیا که نمی شه آرزو کرد

تو رو تا یادمه از دور از همین پنجره دیدم

بس که فاصله گرفتی به پرستشت رسیدم

من گذشتم از تبی که تو رو تو خونم ببینم

راضیم به این که گاهی تو رو می تونم ببینم

نه امیدی به سفر نیست از همین فاصله برگرد

خیلی از فاصله ها رو با سفر نمی شه پر کرد

عمری پای تو نشستم که منو حالا ببینی

تو مثل کوهی که باید منو از بالا ببینی