از قدیم گفتن داداش پشت داداشه
مگه میشه یکیشون باشه یکی دیگه نباشه
مگه میشه یکی تشنه بره تنها لب دریا
وقتی میرسی ببینی خون رو ساحله لباشه
خیلی سخته داداشت صدات کنه نتونی پاشی
خیلی سخته که ازت چیزی بخواد شرمنده باشی
خیلی سخته دیگه جونی به تنت نمونده باشه
داداشت صدات کنه پاشو بریم پاشو داداشی
خیلی سخته ببینی چشم داداشت نمیبینه
ببینی حتی نمیتونه روی پاهاش بشینه
خیلی سخته برسی وقتی دیگه دیر شده باشه
ببینی یه مشک خالی با دوتا دست رو زمینه
خیلی وقتا دلم از غصه هوای گریه داره
مثل عباس که واسه بغض داداشش بی قراره
خیلی وقتا دوست دارم تشنه بمونم خیلی تشنه
مثل عباس بشینم دعا کنم بارون بباره