نه …

این قرارمون نبود

تو بی خبر بری

من خسته شم که تو

بی همسفر بری

نه …

این قرارمون نبود

من رنگِ شب بشم

تو سر سپرده شی

من جون به لب بشم

باور نمی کنم

این تو خودِ تویی

این تو که از خودش

بی خود شده تویی

باور نمی کنم

عشقِ منی هنوز

گاهی به قلبِ من

سر می زنی هنوز

وقتی زندونی تو هوس

مثل پروازی تو قفس

این رسمِ همراهی نشد

ای همنفس

وقتی قلبت از من جداست

سرگردونه بی هم صداست

انگار دستت با دست من

نا آشناست

باور نمی کنم

این تو خودِ تویی

این تو که از خودش

بی خود شده تویی

باور نمی کنم

عشقِ منی هنوز

گاهی به قلبِ من

سر می زنی هنوز

باور نمی کنم

عشقِ منی هنوز

گاهی به قلبِ من

سر می زنی هنوز