کنج خونه نشستی و درو رو دنیا بستی و

از بس شکایت می کنی به مردن عادت می کنی

هی میگی تقدیر منه نمیگی تقصیر منه

تو این وسط چی کاره ای که عمریه آواره ای

بهش میگم بسه دیگه چیکار داری کی چی میگه

نذار خودتو سر کار انگار نه انگار

میگم هنوز دیر نشده هنوز دلت پیر نشده

پاشو و دست رو دست نذار انگار نه انگار

توی گذشته موندی و هی دلتو سوزوندی و

هر چی میگم بخند یه بار انگار نه انگار

انگار همه بیکارن و دشمنی با تو دارن و

همش باتو بد میکنن راه تو رو سد میکنن

اینا همش بهونته کارای بچه گونته

چشم دلت تا نبینه صد سال دیگم همینه

این دیگه حرف آخره عمر تو داره میگذره

تموم که شد به روت نیار انگار نه انگار