هرگوشه ای از شور آواز من پیدا می شود قصیده ی تو
نور باورِ پروازِ تا به نا کجا تابیده شد به جان ز دیده ی تو
طلوع نگاه، شروع شراب، از مختصات راه توست
ایمان من در حلقه ی هندسه ی اندام توست
نامت از ازل شکفته بر لب
نقره می زند رخ تو در شب
کاش این ماجرا به سر نیاید
شاهی بی گمان به مسند دل،
نجوا می کنی امید ساحل
کاش این ماجرا به سر نیاید
طلوع نگاه، شروع شراب، از مختصات راه توست
ایمان من در حلقه ی هندسه ی اندام توست
ببار ای ابر مِی اندود من، مستانه ام کن
بسوز اندیشه را از بیخ و بن دیوانه ام کن
چو رودی بر روانم شو روان ای دولت شب
بکن تن را ز من، من را ز جان جانانه ام کن