پرکن پیاله را کاین آب آتشین

دیری است ره به حال خرابم نمی برد

این جام ها که در پی هم می شود تهی

دریای آتش است که ریزم به کام خویش

گرداب می رباید و آبم نمی برد

پر کن پیاله را

───┤ ♩♬♫♪♭ ├───



هان ای عقاب عشق

از اوج قله های مه آلود دور دست پرواز کن

پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من

آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد