نه اشکات و نگه دار
واسه غروب فردات
یکی به صورت گل
سیلی می کوبه فردا
فردا شغال پیر و
روو دوششون میارن
اون قامت رشید و
کشون کشون میارن
نه اشکات و نگه دار
باز مستر گناههه
مهمون سرای بی آب
باز قتله گاه ماهه
نه،جانشین ابلیس
مهمون نوازی نیست
آهای خلیفه ی کفر
این حقه بازیت لین نیست
این حقه بازیت این نیست
چه شمعیه
که جانها
همه پروانه ی او
همه پروانه ی او
طفلکی زخم تاول
می شوزونه پاهاشو
ولی بازم روو پاهاش
می خوابوونه باباشو
واسش لالایی میگه
برای آخرین بار
باباش و سر بریدند
بابا خدا نگه دار
خدا نگه دار
نه اشکات و نگه دار
باز مستر گناههه
مهمون سرای بی آب
باز قتله گاه ماهه
نه اشکات و نگه دار
واسه غروب فردات
یکی به صورت گل
سیلی می کوبه فردا