تنگه دلم برای تو واسه ی تو پاره ی تنم
حالا که نیستی من شبا اسم تو رو صد تا میبرم
مینویسم خط میزنم
وقتی تو کوچه ی بهار قدم زنون تنها میرم
وقتی تو پارک رو نیمکتا تنهایی آروم میگیرم
دل من آروم میشه تو رو کنارم میبینم
دقیقه ها دقیق شدند ثانیه ها نمیگذرند
هر روز غروب تو نیستی و غما به من سر میزنند
کاشکی میشد ببینمت بگم دلم تنگه برات
بدجوری تنها موندم و بدجوری تنها موندم
زخم زبونم میزنند
من و تو افسانه بودیم
فرقمون با قصه اینجاست
تو منو هیچوقت نخواستی
اما شاهزاده قصه پسر فقیرو میخواست
وقتی تو کوچه ی بهار قدم زنون تنها میرم
وقتی تو پارک رو نیمکتها تنهایی آروم میگیرم
دل من آروم میشه تو رو کنارم میبینم
دلم برات تنگ نمیشه
تنگ نمیشه تنگ نمیشه