صدام نکن صدام نکن ، خوابشو داشتم میدیدم
کاشکی دوباره پلکامو رو هم میذاشتم میدیدم
نه ارغوان نه اطلسی سفیده مه گرفته بود
به رنگ ماه آسمون میزد به نقره و کبود
یه سرپناه آشنا یه سایه بون مهربون
یه جاده ی رو به اُفق زیر درختای جوون
صدام نکن که آدما تو خوابا مهربون ترن
فقط تو قاب عکساشون قشنگترن ، جوونترن
صدام نکن که خواب من حتی کبود اگر باشه
میخوام بمونه برا من ، میخوام برام پدر باشه
صدام نکن صدام نکن ، خوابشو داشتم میدیدم
کاشکی دوباره پلکامو رو هم میذاشتم میدیدم