اولین خل میگفتی خائنی
گفتم چی میگی خله
کم تحمل بود
میگفت خائنی، هم تاوانت شده
چیزی نگفتم اما تو خودم سر رفتم
یه شب که خواب بود پا شدم و در رفتم
دومی هول بود، میگفت حالا اسم بچمون رو چیکار کنیم
آخر ماه عیده، هورا عروسی برگزار کنیم
چیزی نگفتم اما تو خودم سر رفتم
یه شب که خواب بود پاشدم و در رفتم
سومی شُل بود، مثل لامپی که سوخته مثل تختی که خوابه
تو خواب هم که میتونه با من باشه، لعنت به وقتی که خوابه
چیزی نگفتم اما تو خودم سر رفتم
یه شب که خواب بود پا شدم و در رفتم
چهارمی آنتلکت بود از اونا که با من که بود باخ گوش میداد
اما روزا با دوستاش تو ماشین از اون خالطوریای شاخ گوش میداد
دیدم ای بابا اینم با ما عاشق فیلم های پازولینیه
اما خدا میدونه تو کشوی میزش پر از این فیلم رزمی های چینیه
چیزی نگفتم اما تو خودم سر رفتم
یه شب که خواب بود، پاشدم و در رفت
آخرین گل بود، گل بود، گل بود
ساده و آروم پر تحمل بود
انقد خوب بود دیدم بهتره برم
زندگیش کنار من سیاه نشه
این یکی زیادی خوبه، گناه داره
زندگیش پای دیوونه ای تباه نشه
چیزی نگفتم اما تو خودم سر رفتم
یه شب که خواب بود، پاشدم و در رفت