دل داده ام بر باد بر هر چه بادا باد
مجنون تر از طوفان تسلیم این بیداد
کردی وداعی تلخ با من شباهنگام
تا یک نظر خورشید بر دیده ام افتاد
ای عشق ای عشق ای عشق نا فرجام
ویرانه ام کردی راندی مرا از خود دادی مرا بر باد
میخوانمت ای جان در زیر این آوار
چون در شبی مهتاب بردی مرا از یاد
میخوانمت ای جان در زیر این آوار
چون در شبی مهتاب بردی مرا از یاد
گر راه من باشد در عاشقی مردن
در دام عشق تو هر دم شوم آزاد
دل داده ام بر باد
بر هر چه بادا باد