باز رسید فصل جدایی

فصل پاییزیو زردم

باز رسید صدای گریه میدونم بر نمی گردم

برگ زردو تک و تنها

توی این غربت و تردید

میدونه که باز دوباره

رسیده زمان تبعید

حسرت روزای ابری

توی جاده های غربت

من بی رمق به راه

جاده های بی نهایت

وقتشه بگذرم از تو

با همه خاطرهامون

وقتی نیستی که ببینی

گریه هامو زیر بارون

توی این غروب دلگیر

چشم به راه تو هنوزم

گر گرفته اشکای من

تو آه سینه سوزم

حالا که حتی خدا هم نمیخواد منو ببینه

حالا که زمزمه ابر شده نفرین و همینه

میخونم ترانه هامو

اگه گریه هام بزاره

کاش که بشکنه سکوتم بغض سردشو دوباره

پشت سر پل ها شکسته

روبروم وحشت رفتن

منو تنها جا گذاشتی

عشق نفرین شده من