تنهایی از حجت اشرف زاده



افسردگی هایم تمام گریه هایم شد



من خسته ام از لحظه های پوچ و بیخود



بگو دیوانه تر از من مکر دیوانه ای هست؟



بین من و تو عشق من بیگانه ای هست



من خیس دردم غرق بارانم



چون کشتی درگیر طوفانم



می خواستم رویای آرام تو باشم



تنها شدم با خاطرات دلخراشم



ای عشق دور افتاده ام ازنفس افتاده ام ای بغض تنهایی کجایی؟



تو نیستی ای ماه من گریه شد همراه من



لعنت به تنهایی کجایی؟



نفس نفس زدم تورا نفس کشیدمت بیا هوا هوای رفتنت نیست



به گریه می رسم چرا ؟کجا کشانده ای مرا ؟بدون تو جهان چه خالیست



چه کرده ای تو با دلم ؟ که تلخ و پوچ و باطلم به گِل نشسته روزگارم



تمام آرزوی من بمان و ساده دل نکن ببین که بی تو بی قرارم



ای عشق دور افتاده ام ازنفس افتاده ام ای بغض تنهایی کجایی؟



تو نیستی ای ماه من گریه شد همراه من



لعنت به تنهایی کجایی؟