بنگر که بعد از رفتنت

چیزی نماند از غرورم

گویا تو نزدیک منی

با اینکه من از تو دورم



در این نبرد تن به تن

من را زمین زد جدایی

چشمم ولی مانده به راه

شاید دوباره بیایی



منتظرم ای یار رفته، بازآیی

خسته شدم از تنهایی از تنهایی

در دل من جای تو خالی می‌ماند

در نظرم تو زیباتر از زیبایی



اگر چه تو رفتی

ز غصه شکستم

از عشق تو اما

عقب ننشستم

همیشه و هر جا

خوشم به مرورت

نرفته ز یادم

خیال حضورت