وسط مخمصه ی سقوط تو میون خاطره های له شده
واسه چی از غم و گریه بگم وقتی که حتی گلایه بیخوده
میون این آدمکها مگه هست یه نفر که مرهم زخمه منه
فقط انگار توی لحظه های من یکی بی حوصله پرسه می زنه
اون همه خاطره ی بد دارم واسه چی قصه رو تکرار کنم
واسه چی گذشته تاریکو بیخودی هی رو سرم آوار کنم
اون همه خاطره ی بد دارم واسه چی قصه رو تکرار کنم
واسه چی گذشته تاریکو بیخودی هی رو سرم آوار کنم
تو برام تداعی خاطره ای من می خوام گذشته مو پاک کنم
من می خوام تمام اون روزا رو بسوزونم بکشم خاک کنم
تو برام تداعی خاطره ای من می خوام گذشته مو پاک کنم
من می خوام تمام اون روزا رو بسوزونم بکشم خاک کنم
اون همه خاطره ی بد دارم واسه چی قصه رو تکرار کنم
واسه چی گذشته تاریکو بیخودی هی رو سرم آوار کنم
اون همه خاطره ی بد دارم واسه چی قصه رو تکرار کنم
واسه چی گذشته تاریکو بیخودی هی رو سرم آوار کنم