چوبی به لبت نشسته دیدم ای دندان تو را شکسته دیدم
چشمان تو را پر اب دیدم وای دور سر تو شراب دیدم
خونین شدن سرت رو دیدم جان کندن دخترت رو دیدم
عباس کجاست تا نشیند رخسار کبود من ببیند
باز باران با ترانه از دو چشمم دانه دانه
می چکد بر روی دامن با بهانه بی بهانه
عمه برگردیم خانه
یادم اید روز دیرین کودکی شاداب بودم
هر زمان خوابم میامد روز دوش گرم اکبر خواب بودم
من عزیز شهر بودم دختر ارباب بودم با نشاط کودکانه
عمه برگردیم خانه
یادم اید در مدینه صورتم چون یاس بود و
اقتدارم قد و بالای عمو عباس بود و
دست های مهربان مهربان بابام بر روی سرم بود و
نه پایم پر ورم بود
به قول عمه زینب قد و بالا و حجابم مثل زهرا مادرم بود
باز باران می چکد بر روی پایم لرزه دارد دستهایم
عمه برگردیم خانه
یادم اید در بیابان یک شب افتادم ز ناقه
زجر زجرم داد تا از ره رسید و
زلف هایم را کشید و انچنان زد که
از ان پس چشم هایم خوب چیزی را ندید و
گوش من سنگین شد و رنگم پرید
sevilmusic دانلود نوحه چوبی به لبت نشسته دیدم از محمود کریمی
کیست این کشته که جان همه قربان تنش
خاک صحرا، کفن و خون گلو، پیرهنش
مصحف فاطمه در قلزم خون افتاده
آیه آیه شده چون صفحه ی قرآن، بدنش
چشم زهرا به سویش بود و گره خورد به هم
پنجه ی قاتل و گیسوی شکن در شکنش
او که با هر نفسش، جان به مسیحا می داد
چه گنه داشت؟ که شد سنگ جواب سخنش
سر به بالای نی و چشم یه سوی زینب
صوت قرآن به لب و خون گلو در دهنش
باغبان کس نشنیده است که از بی آبی
آب از خون دل خویش دهد بر چمنش
این همان کشته ی اشک است که تا روز جزا
دل مردان الهی شده «بیت الحزنش»
این شهیدی است که تا صبح قیامت هر روز
تازه تر گرددو گردیده، عزای کهنش
کردترک وطن از بهرشهادت که بود
دل «میثم» نه دل عالم وادم، وطنش