متن آهنگ باران ببار محمد کوهرخی



تو آمدی تا جان من باشی



تنها شدم مهمان من باشی



لب تشنه ام دریاب حالم را



ای کاش تو باران من باشی



من آن نمازم که



دلتنگ بارانم



در سجده ی آخر



نام تو می خوانم



با قطره ای بشکن



این بغض پنهان را



شد چشمه ها خالی



چشم پُر آبی نیست



باران اگر باشد



دیگر سرابی نیست



از ابر جاری کن



تو سیل باران را



ای



زیباتر از باران رویایی



هر جا که باشم تو همانجایی



می آیی



ای



آرامش ارواح زندانی



بر این کویر تشنگی جانی



بارانی







لبریزم از تو باز بی تابم



خشکیده ام در باد ، دریابم



باران بباران خواب دیدم که



دلتنگم و با گریه سیرابم



من تک درختم که



می خشکد از ریشه



من آن غبارم که



جامانده بر شیشه



آه بلندم شد



این عمر کوتاهم



باران که می بارد



یاد تو می افتم



حرف دل خود را



با گریه می گفتم



اسم تو را بردن



شد آخرین راهم



ای



زیباتر از باران رویایی



هر جا که باشم تو همانجایی



می آیی



ای



آرامش ارواح زندانی



بر این کویر تشنگی جانی



بارانی