تو هم چو خویش نداری و من تو را دارم
تو را دارم
مرا ز جمع تهی مایگان حساب مکن
حساب مکن
خلوص حاجت من با عیار چشمه بسنج
اگر در آن خللی بود مستجاب مکن
مرا که ماهی دریای بیکران توام
اسیر طعمه ی قلاب این سراب مکن
من از خزانه ی تو وعده ی کرم داده ام
وعده ی کرم داده ام
تو را به حرمت نامت مرا خراب مکن
غصور و عذر مرا فرصت ندامت ده
فرصت ندامت ده
برای کیفر تقصیر من شتاب مکن
شتاب مکن
مرا که ماهی دریای بیکران توام
اسیر طعمه ی قلاب این سراب مکن