دیشب روی تخت آروم
خوابمو رویامو جونمو منو با خودش برد
یه جای زیبا بودیم با درختای سر پیچ
باد نوازشت می کرد با دستای نرمش
داشتیم می خندیدم با یه لیاس سفید عزیزم
هیچکس عروسیتو ندید چقد زیبا بودی
انقد نگات کردم که گفتی دیوونه منم
ولی من هنوز گیج محو نگاه کردنم
گفتی دیوونه نشو اینکه یه رویا نیست
ولی می دونستم من با چشمای خیس
دویدی دویدم نمی خواستم از خواب پاشم
الکی کنار موسیقی بزار تو رویا کنارت باشم
تو گفتی نباشی رنگا کم رنگه
نیستی حالا دنیام بی رنگه
لبت رو گاز گرفتی آروم بهم گفتی
اینجا جای حرفای قشنگه
دوستای بارونی نگفتی با من نمی مونی
تو رو رفتی بارونا موندن
خودت باقیش رو می دونی
باقیش همه غم بود همش یکیش کم بود
همون یکیش انگار تموم عالم بود
باقیش همه غم بود همش یکیش کم بود
همون یکیش انگار.تموم عالم بود
باقیش همه غم بود همش یکیش کم بود
همون یکیش انگار تموم عالم بود
باقیش همه غم بود همش یکیش کم بود
همون یکیش انگار تموم عالم بود